محمد ذوقی -کارگر، بازاری، کارمند، دانشجوی جوان و حتی نوجوانان دانشآموزِ اول انقلاب، امروز همگی بازنشسته شدهاند؛ اما مدیران اول انقلاب، هنوز بر صندلیهای قدرت و مدیریت نشستهاند.
به گزارش برهان خبر، کارگر، بازاری، کارمند، دانشجوی جوان و حتی نوجوانان دانشآموزِ اول انقلاب، امروز همگی بازنشسته شدهاند؛
اما مدیران اول انقلاب، هنوز بر صندلیهای قدرت و مدیریت نشستهاند.
اما تا کی؟
پرسشی که سالهاست در ذهن جوانان و دلسوزان کشور تکرار میشود، همچنان بیپاسخ مانده است:
چرا اداره امور و مدیریت کشور به نسل جوان سپرده نمیشود تا هوایی تازه در فضای فرسوده و تکراری مدیریت کشور دمیده شود؟
در پاسخ به این مطالبه، معمولاً برخی از مدیران سالخورده که سالها بر کرسیهای مختلف نشستهاند، مدعیاند که جوانان از تجربه لازم برخوردار نیستند. به زعم آنان، اگر مدیریتی بدون آمادگی کافی به یک جوان سپرده شود، هم او از پا درمیآید و هم کشور آسیب میبیند.
اما این توجیه، خود محل نقدی جدی است. چند پرسش بیتعارف در این میان مطرح میشود:
اگر اوضاع امروز کشور، محصول کارنامه مدیریتی همین مدیران پرادعاست، دیگر چه نگرانیای بابت به خطر افتادن کشور در صورت ورود نسل تازه باید داشت؟ مگر وضعیتی وخیمتر از اکنون هم متصور است؟
آیا باید سالها در اتاقهای مدیریت فرسوده و ساختارهای ناکارآمد منتظر ماند تا کسی تجربه کسب کند؟ یا میتوان با فراهمکردن بستر مشارکت و هدایت، این روند را تسریع کرد؟ جوانی که امروز ۴۰ ساله است، اگر قرار است همچنان منتظر بماند تا «تجربه» کسب کند، وقتی نوبت به او میرسد، چند ساله خواهد بود؟
این چرخه معیوب، شبیه همان ضربالمثل است: *"دست بالا دست بسیار است. هر نسلی باید تا پایان عمر منتظر نسل قبل از خود بماند؛ نسلی که خود در جوانی بر رأس امور بوده و اکنون نگران تجربه نسل جدید است.
در سال ۱۳۵۷، بسیاری از مدیران ارشد امروز، در دهه سوم و چهارم حتی دوم عمر خود بودند و با همین میزان یا کمتر از دانش و تجربه جوانان امروزی، مسئولیتهای کلان را برعهده گرفتند. امروز اما، همین افراد مانع ورود جوانان به عرصه مدیریتاند و خود را معیار تجربه میدانند.
در شرایطی که دانش، اطلاعات، ابزار تحلیل و فناوری در دسترس نسل جدید است و شتاب انتقال تجربه در دنیای امروز با گذشته قابلقیاس نیست، اصرار بر انحصار مدیریتی توسط نسل قدیمی، نه دغدغه تجربه، که دفاع از منافع تثبیت شده است.
واقعیت این است که جوان امروز به مدد فناوری و ارتباطات جهانی، به مراتب سریع تر میآموزد، تطبیق پذیرتر عمل میکند و درک دقیق تری از روندها و بحران های روز دارد. کافی است مقایسه ای ساده میان درک و جهان بینی یک جوان ۳۰ ساله امروز و مدیری با همان سن در سال ۱۳۶۰ انجام شود.
اگر یک همه پرسی در کشور برگزار شود، بی تردید اکثریت جامعه از واگذاری امور به *جوانان نخبه، شایسته و مستقل از وابستگی های حزبی و فامیلی* حمایت خواهند کرد. جامعه به این درک رسیده که امید به آینده، با خون تازه در رگ های مدیریت کشور گره خورده است، نه با تکرار چهره ها و ساختارهای کهنه.
تأکید می شود هیچ فرد منصف و دلسوزی خواهان حذف کامل و فوری مدیران باسابقه نیست. اما تا زمانی که *فرصت واقعی، برابر و فراگیر برای ورود جوانان فراهم نشود، کشور در چنبره بحرانهای مزمن – اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و محیط زیستی – خواهد ماند.