محمد ذوقی-در روزگاری که ورزش بهعنوان یکی از مهمترین ابزارهای دیپلماسی نرم، سلامت عمومی، و افتخارآفرینی ملی شناخته میشود، انتظار از نهاد متولی آن یعنی وزارت ورزش و جوانان بیش از هر زمان دیگری است.
مقدمه
در روزگاری که ورزش بهعنوان یکی از مهمترین ابزارهای دیپلماسی نرم، سلامت عمومی، و افتخارآفرینی ملی شناخته میشود، انتظار از نهاد متولی آن یعنی وزارت ورزش و جوانان بیش از هر زمان دیگری است. با این حال، آنچه در برخی از معاونتهای این وزارتخانه بهویژه در سطح قهرمانی و فدراسیونها مشاهده میشود، نوعی دور شدن از شایستهسالاری و ورود به چرخهای از بوروکراسی، رفاقتگرایی، و بیتفاوتی نسبت به نیروهای دلسوخته و متخصص است.
ضعف در معاونت ورزش قهرمانی؛ از نشناختن درد تا نادیدهگرفتن درمان
نقد بر معاونت ورزش قهرمانی نه از سر غرض که از سر دلسوزی برای آینده ورزش ایران است. معاونتی که باید با اشراف کامل به وضعیت فدراسیونها، چشمانداز ورزش کشور را ترسیم کند، گاهی حتی از حال و روز چند رشته ورزشی المپیکی نیز بیاطلاع است. آقای اسبقیان بهعنوان یکی از مدیران ارشد این حوزه، آیا میدانند در برخی فدراسیونها چه خبر است؟ آیا مطلعاند که چگونه صندلیها بین افراد دستبهدست میشود، بیآنکه معیار تخصص، کارنامه، یا برنامه وجود داشته باشد؟
حیاط خلوتی به نام فدراسیونها
برخی فدراسیونهای ورزشی تبدیل به حیاط خلوت افرادی شدهاند که تنها هنرشان حضور در جلسات، گرفتن عکس یادگاری و صدور بیانیههای بیاثر است. این فضا، استعدادها را فراری میدهد و مدیران واقعی را دلسرد. معاملات صندلی و بدهبستانهای پشتپرده، نهتنها به رشد ورزش کمکی نمیکند بلکه آن را به سراشیبی سقوط سوق میدهد .
سهم کارشناسان واقعی در مدیریت ورزش کجاست؟
سؤال مهم این است: چرا از کارشناسان دلسوخته و باتجربه استفاده نمیکنید؟ مگر این افراد، سالها عمر خود را در همین ورزش نگذاشتهاند؟ مگر نه اینکه حضور آنان میتواند جلوی بسیاری از اشتباهات استراتژیک را بگیرد؟
پاسخ روشن است؛ در وزارت ورزش، آنچه بیش از تخصص اهمیت دارد، "خودی" بودن است. در این تقسیمبندی غیررسمی اما مؤثر، افرادی که سالها خاک ورزش را خوردهاند، اگر جزو حلقه نزدیکان نباشند، جایی در تصمیمگیریها ندارند.
مدیریت کوتاه، اثر ماندگار
تاریخ نشان داده است که عمر مدیریتها، هر چقدر هم طولانی بهنظر برسد، در واقع کوتاه است. اما آنچه میماند، اثری است که یک مدیر از خود بهجا میگذارد. پس بهتر آن است که بهجای تلاش برای «ماندن»، کاری کنیم که بماند
اگر مدیری بهجای حفظ صندلی، به فکر اصلاح ساختار، شفافیت در انتصابات، و میدان دادن به نیروهای کاردان باشد، حتی اگر زود برود، در حافظه جامعه ورزشی خواهد ماند.
جمعبندی
آقایان مسئول؛ وقت آن رسیده که از لاک روابط شخصی بیرون بیایید و به واقعیات ورزش کشور بنگرید. ورزش ایران به مدیرانی نیاز دارد که دلسوز، متخصص، و بیطرف باشند؛ نه کسانی که دغدغه اصلیشان، تداوم حضور در صندلیهای مدیریتی است .
امروز بیش از همیشه به مدیری نیاز داریم که بگوید: "آمدهام که کاری کنم بماند، نه اینکه بمانم.